ملاكهاي انتخاب اصلح

پدیدآورسعید رضوانی

تاریخ انتشار1388/12/13

منبع مقاله

share 999 بازدید
ملاكهاي انتخاب اصلح

سعيد رضواني

در آستانه دهمين انتخابات رياست جمهوري، نويسنده مطلب حاضر، كوشيده است تا با بازخواني آيات قرآني، ويژگي هاي انتخاب اصلح را به شكل علمي و تحليلي ارائه دهد. اينك با هم آن را ازنظر مي گذرانيم:

اولويت بندي خصوصيات

هرچند كه در طول تاريخ بشريت در بسياري از مقاطع آن، حكومت از دست مردم بيرون رفت و كساني با استبداد زمام امور را در دست گرفتند، ولي هرگاه مردم قدرت يافتند و معادلات پيچيده قدرت را در هم ريختند، كساني را به عنوان حاكم برگزيدند كه اهداف حكومت و وظايف آن را به درستي به عهده گرفته و به انجام رساندند.
در نگاه اول به نظر مي رسد كه باتوجه به اهداف و وظايف حكومت، انتخاب حاكم و كسي كه مديريت سياسي جامعه را به عهده گيرد و نهاد دولت را رهبري نمايد، كاري بسيار سهل و آسان است؛ اما به دلايل مختلف و تفاوت در برداشت ها و هم چنين تفاوت الگوها و يا وظايف هر دولت، اين كار كمي پيچيده شده است؛ زيرا هر چند كه وظايف و مسئوليت هاي كلي همه دولت ها و نهادهاي سياسي جامعه معلوم و مشخص است، ولي در برخي از زمان ها و يا مكان ها، امري خود را به عنوان مسئوليت و وظيفه نخست دولت بر جامعه تحميل مي كند و از اين رو، توجه به ويژگي ها و خصوصيات خاص براي دولتمردان مورد تأكيد و اهتمام قرار مي گيرد. به عنوان نمونه هرگاه كشور و يا جامعه اي در معرض خطر تجاوز يا اشغال قرار دارد، نظامي گري و قدرت جنگي براي رهبر دولت امري بسيار مهم تر از هر خصوصيت ديگري قرار مي گيرد. اين درحالي است كه در زمان و يا مكان ديگر، مهارت و تبحر در حوزه امور اقتصادي اهميت بيش تري مي يابد. از اين رو در انتخاب حاكم و رهبر نمي توان تنها به خصوصيات كلي بسنده كرد.
قرآن باتوجه به همه اين امور و تأكيد بر خصوصيات و ويژگي هاي كلي، مأموريت و مسئوليت نهادهاي سياسي و دولت از سويي و ويژگي ها و مقتضيات و شرايط لحظه و زمان و مكان، مجموعه اي از خصوصيات را مورد تأكيد قرار مي دهد.

بازسازي در مفاهيم

قرآن بر خلاف ديگر كتب، اصل را بر جنبه هدايتي قرار داده است. از اين رو در همه آموزه ها و گزاره هاي معرفتي و دستوري و نيز تحليلي و تبيني و توصيه اي خود، اصل هدايت گري به سوي كمال فردي و جمعي را درنظر دارد و باتوجه به پيچيدگي هاي انساني و جوامع بشري، كمال را در حوزه شخصي، اجتماعي، مادي و معنوي و دنيوي و اخروي درنظر دارد. بر اين اساس سعادت بشر را به عنوان مهم ترين و اصلي ترين هدف ارسال قرآن مطرح مي سازد. و لذا چيزي از امور را فرو گذار نكرده و به همه ابعاد و جهات، توجه ويژه اي مبذول داشته است.
از آن جايي كه نگرش قرآن به مسائل بر اساس محوريت توحيد محض در همه ابعاد قرار گرفته است، بسياري از مفاهيم مورد بازسازي و تجديد نظر كلي و جزيي قرار گرفته است و حتي مفاهيم اساسي بازسازي شده و دگرگوني هاي كمي و كيفي در آن ها صورت گرفته است. اين گونه است كه در بخش گزارش هاي تاريخي تنها به تحليل رخدادها و تبيين و توصيه نپرداخته است بلكه به نقد جدي توجه داشته و مفاهيم جديدي را ارايه و يا مفاهيم گذشته را بازسازي كرده است.
يكي از اين مفاهيم كه مورد توجه بوده است مسأله حكومت و حاكميت و حاكمان است. هر چند كه در آغاز تاريخ به نظر مي رسد كه تشكيل حكومت ها و نهادهاي مربوط و مرتبط به آن چون نهاد قضاوت و نظامي و اجرايي و حتي تقنيني براي دست يابي به دو اصل اساسي خوشبختي يعني آرامش و آسايش بوده است ولي انباشت قدرت در دست برخي، تغييرات بسيار جدي در وظايف و مسئوليت ها و نيز ويژگي ها و خصوصيات حاكم و حكومت پديد آورده است و مفهوم قدرت به شكل زور و خشونت غيرقانوني و حتي قانوني به معناي اقتدار در اذهان بشري شكل گرفته است. اين درحالي است كه از نظر قرآن در اين مسأله مشكل جدي وجود دارد كه مي بايست ريشه اي حل و فصل شود.
به اين معنا كه در تحليل قرآني، ارتباطي ميان حكومت واقعي و قدرت وجود ندارد. از اين رو در هيچ يك از آموزه هاي قرآني موردي را نمي توان يافت كه به مسأله قدرت به هر دو شكل قدرت مشروع و نامشروع توجه و عنايتي داشته باشد؛ بلكه آن چه موردنظر و تأكيد است مسأله عزت نهادهاي جامعه است. اين گونه است كه در انديشه سياسي قرآني، قدرت نه تنها از محوريت مباحث و مسايل بيرون مي رود بلكه اصولاً هيچ جايگاهي در مسايل مربوط به انديشه سياسي ندارد.
آن چه دولت ها در اختيار مي گيرند بخشي از عزت خداوند است كه به شكل حكومت خودنمايي مي كند. اين گونه است كه پيوند محكم و استوار ميان دولت و خدا همانند ديگر امور نشان داده مي شود تا مردم بدانند كه در هيچ حوزه اي از حوزه هاي هستي شناسي نمي توان خداوند را به كناري نهاد و به تحليل و تبيين درست و صحيح مسأله پرداخت. بنابراين هر گونه ناديده گرفتن خداوند و توحيد، به معناي تحليل نادرست و در نتيجه بطلان تبيين ها و توصيه ها خواهد بود.
اگر دولت و حكومت و حاكميت بخشي يا به تعبير درست، تجلي عزت الهي است، بنابراين لازم است تا در تحليل و تبيين حكومت، توجه خاصي به موقعيت و جايگاه خداوند در مسأله شده و به آن اصالت ويژه اي داده شود.
خداوند در آيه 101 سوره يوسف بر لزوم توجه حاكم و حكومت به خداوند به عنوان مالك حقيقي و صاحب اصلي عزت و دولت توجه مي دهد و مي فرمايد كه هر ملك و دولتي كه در جامعه وجود دارد مظهري از مظاهر ملك اطلاقي اوست. اين گونه است كه نقش مشيت در امور به ويژه در مسأله دولت نمايان مي شود و اراده الهي پيش از هر اراده و مشيتي خود را نشان مي دهد، چنان كه آيات 99تا 101 سوره يوسف بر اين مسأله توجه مي دهد.
در تحليل قرآني، دولت يابي اشخاص يا گروه ها، نه تنها بر پايه مشيت و اراده او شكل مي گيرد بلكه اصولاً دولت يابي به مفهوم مكنت بخشي خداوند مي باشد (يوسف آيات56و 57)
هدف از اين مكنت بخشي نيز فراهم آوري زمينه مناسب براي بشر جهت دست يابي به هدف آفرينش هستي و انسان است. بنابراين اگر كسي از سوي خداوند مكنت يافت، مي بايست در مسير داوري و حل اختلافات و تحقق بخشي آرامش و آسايش جمعي حركت كند و به مردم اجازه دهد تا در مسير كمال مطلق يعني خداوند و تقرب جويي حركت كند و به مقام خلافت الهي يعني عبوديت ربوبي دست يابد. بخشي از اين مطلب را مي توان از آيه 213 سوره بقره و آيات ديگر به دست آورد.
اگر بپذيريم كه مكنت يابي دولت ها بر پايه مشيت الهي است بايد بپذيريم كه زوال حكومت ها و جانشيني حاكمي ديگر، نيز وابسته به مشيت الهي است. (اعراف آيه128) و اين تغييرات و جابه جايي ها به حكمت و عللي است كه در آيات قرآني بيان شده كه از جمله آن ها آزمون و امتحان انسانها مي باشد. از اين رو در آيات 128و 129 سوره اعراف سخن از امتحان تقواپيشگان به وسيله حكومت به ميان مي آورد و آنان را نيز بخشي از اين آزمون مي شمارد.
به هر حال آن چه اين آيات مي خواهند بر آن تأكيد كنند آن است كه قدرت به مفهوم سياسي آن در فرهنگ و انديشه سياسي قرآني جايگاهي ندارد، بلكه با توجه به هدف و فلسفه آفرينش و ربوبيت و پروردگاري خداوند در همه هستي از كلي و جزيي، مي بايست مفهوم عزت را جايگزين مفهوم قدرت كرد.
با تغيير و جابه جايي اين دو مفهوم است كه همه ساختار انديشه سياسي كه در تفكر بشري شكل گرفته فرومي پاشد و معادلات و مسايل و موضوعات علوم سياسي دگرگون مي شود. براين اساس مفاهيمي مانند حكومت باطل و طاغوت معنا و مفهوم مي يابد چنان كه مفاهيم ديگري چون حكومت عادل و جائر و ظالم به شكل ديگري خودنمايي مي كند.
مسيري كه قرآن در مسئله دولت و انديشه سياسي نشان مي دهد همانند ديگر موضوعات و مسايل زندگي بشر، باحضور قوي و محوري توحيد، دگرگون مي شود و مفاهيم و موضوعات، معنا و مفهوم جديدي به خود مي گيرند.
به اين معنا كه با تغيير ماهيت كلي انديشه سياسي در تفكر قرآني و بينش و نگرش اسلامي، مفاهيم جديدي چون حكومت صالح و يا صالحان مطرح مي شود و براي حاكم ويژگي ها و خصوصيات جديدي مطرح مي گردد كه مي بايست آن را دارا باشد تا در اين مقام بتواند به عنوان حاكم عادل، حاكم حق و صالح، حكومت كند.
در تحليل قرآني هر دولت و حكومتي كه از قدرت و عزت و مشيت خداوند غافل شود به عنوان حكومت فاسد (بقره آيه205 و 207) فاسق (قصص آيات 32و 35) كافر (نساء آيه 141 و 144) طاغوت و مانند آن معرفي مي شود. اين در حالي است كه بر پايه انديشه سياسي رايج، تنها حكومت مستبد و مانند آن مفهوم درست مي يابد و حكومت ها به عنوان باطل و طاغوتي با نگرش و تبيين قرآني مفهوم و معنايي ندارد.

ويژگي هاي حاكم از نظر قرآن

هر چند كه در مفهوم قرآني، مشيت و اراده الهي در انتخاب حاكم و مكنت بخشي به وي اصالت دارد؛ اما اين بدان معنا نيست كه انسان مسئوليت و وظيفه خويش را به كناري نهد. اين همان مفهومي است كه در تفسير شيعي به عنوان منزله بين منزلتين و يا امر بين الامرين از آن ياد شده و بوسيله آن تفويض و جبر مطلق به نوعي انكار مي گردد.
چنان كه گفته شد براي دست يابي به خصوصيات حاكم خوب و مطلوب از ديدگاه قرآن، نياز است به اين نكته توجه شود كه برخي از ويژگي ها به عنوان ويژگي هاي ثابت و غيرمتغير مطرح مي باشند و برخي ديگر باتوجه به شرايط و مقتضيات، خود را تحميل مي كنند. چنان كه برخي از ويژگي ها در همه زمان ها و مكان ها به عنوان ويژگي هاي دايم و ثابت وكلي است كه همواره در درجه نخست اولويت است و برخي ديگر در زماني در مرتبه عالي تر و گاه ديگر حتي به عنوان يك خصوصيت و ويژگي مطرح نمي شود.
با اين همه نمي توان از ويژگي هايي چون امانت داري در هيچ حال و زماني گذشت، زيرا حكومت و دولت، در حقيقت امانتي الهي به انسان مي باشد. شخصي كه در مقام حكومت قرار مي گيرد، در مقام ربوبيت الهي عمل مي كند و به نوعي خليفه خداوند بر مردم است و از نوعي ولايت خاص برخوردار مي باشد. همين ولايت و خلافت است كه مسئوليت وي را دو چندان مي سازد؛ زيرا هم مي بايست پاسخ گوي خداوند باشد و هم پاسخ گوي خلق خداوند؛ او مسئوليت يافته تا در مقام ربوبيت، زندگي جمعي و اجتماعي مردم را مديريت كند و از سوي ديگر مردم، او را امين دانسته و مسئوليت هدايت و رهبري جامعه را به وي سپرده اند تا آنان را به كمال مطلق رهنمون سازد.
اين گونه است كه خداوند در آيات 54و 55 سوره يوسف از امانت داري به عنوان شرط لازم و ضروري براي حاكمان جهت تصدي گري مقام حكومت، سخن به ميان آورده است.
كساني مي توانند امين خوبي باشند كه اهل ايمان به خدا و رستاخيز باشند؛ به اين معنا كه پذيرفته باشند كه رستاخيزي است كه مي بايست در آن روز نسبت به همه كارهاي خرد و درشت خويش به خدا و خلق خدا پاسخ گو باشند. از اين رو در آيات بسياري چون 141 سوره نساء و 55سوره مائده و 56سوره نور از ايمان به عنوان شرط دايمي و اصلي حاكمان صالح و مشروع سخن به ميان آمده است.
براي اين كه شخص در اين مسير گام بردارد مي بايست در همه امور زندگي خويش اهل تقوا باشد و از زشتي ها و پليدي هاي عقلاني و عقلايي و شرعي پرهيز كند و گرد اين امور نگردد. بنابراين تنها كساني لياقت و شايستگي انتخاب شدن براي اين مسئوليت را دارا هستند كه اهل تقوا باشند و پرهيزگاري جزو خصيصه ذاتي و طبيعت ثانوي آنان قرارگرفته باشد و به سخن ديگر، در مقام اسمي تقوا باشند و به عنوان متقين شناخته شوند. (اعراف آيه 128 و يوسف آيات 56و 57)
عبوديت به درگاه خداوند شرط اساسي ديگر براي حاكم صالح و منتخب برتر مي باشد؛ زيرا مقام ولايت از مقام ربوبيت اتخاذ شده است و كسي كه مي خواهد ولايت و پيشوايي امت را در دست گيرد مي بايست به مقام ربوبيت و پروردگاري رسيده باشد. اين راه نيز تنها از طريق عبوديت مي گذرد؛ زيرا در روايت آمده است كه العبوديه كنهها الربوبيه. بنابراين اگر كسي مي خواهد ولايت ربوبي پيدا كند و جامعه را به سوي كمال مطلق هدايت كند مي بايست خود از مسير عبوديت به كمال مطلق و ربوبيت و خلافت رسيده باشد.
به سخن ديگر، ولايت ظاهري و خلافت دنيوي زماني مجاز مي شود كه شخص به ولايت باطني و خلافت الهي و شرعي دست يافته باشد كه تنها راه آن نيز از طريق عبوديت محض الهي، شدني است.
خداوند در آيه 105 سوره انبياء، خلافت و حكومت را از آن صالحاني مي داند كه در مقام عبوديت نشسته اند و از مقام عبوديت ربوبي بر هستي، مجاز به حكم راني مي باشند.
از نظر قرآن كساني كه به اين خصلت و خصوصيات دروني دست يافته اند در مقام عمل و زندگي خويش نيز مي بايست آن را مظهريت بخشند تا بتوانند در جامعه به عنوان حاكم صالح شناخته و معرفي شوند. اين گونه است كه به دو دسته از رفتارهاي اجتماعي آن ها توجه خاص شده است.

خصوصيت حاكم صالح

حاكم صالح، انساني با اعمال صالح و كارهاي نيك در جامعه است و مردم وي را به اين عنوان مي شناسند. (نور آيه 55) همواره به وظايف و مسئوليت هاي مالي خود عمل مي كند و زكات مال خويش را به موقع مي پردازد. (مائده آيه 55) نماز را به موقع برپا مي دارد و مردم را بدان مي خواند (همان) اهل احسان و نيكوكاري است و گذشت و عفو از خطا و گناه و اشتباهات ديگري را اصل زندگي خويش مي داند (يوسف آيه 56) اهل عدالت است و جز به حق و عدالت حكم نمي كند (ص آيه 26) با هواهاي نفساني خويش مبارزه مي كند (همان) و از ظلم و ستم و بي عدالتي اجتناب و پرهيز دارد (يوسف آيات 78 و 79) اهل استبداد نيست (آل عمران آيه 159) بلكه در همه امور به مشورت با ديگران و بهره گيري از عقل ديگران اقدام مي كند (همان) با اين همه هرگاه به مطلبي پس از مشورت، علم و يقين كرد و يا اطمينان يافت با قاطعيت و جزم حكم مي كند و اجازه نمي دهد كه فرمان وي روي زمين بماند و كساني با كارشكني، امور را مختل سازند و كارها را از پيشرفت باز دارند. (همان)
برخورداري از توان لازم جسمي امري است كه بايد حتما در حاكم مورد توجه قرار گيرد. (بقره آيات 246 و 247) زيرا مسئوليت حكومت مسئوليت خطير و سختي است كه تن ها را به فرسايش مي برد و جان را خسته مي سازد. بنابراين انتخاب كساني كه از قدرت بدني برخوردار مي باشند موجب مي شود تا شخص از تحرك بيش تر برخوردار باشد و در مجامع عمومي و خصوصي بيش تر حضور يابد و امكان دسترسي آسان به او براي مردم فراهم گردد. (يوسف آيات 56 و 58) اما اگر پير و فرتوت باشد و توانايي حضور در مجامع را نداشته باشد و تن رنجورش اجازه فعاليت بيش از حد معمول ندهد چنين شخصي نمي تواند مديريت حكومت را در اختيار گيرد.
با توجه به شرايط زمان و مقتضيات هر عصر و مكان، مي بايست كساني انتخاب شوند كه داراي علم همان زمانه باشند و در امور علمي كم نياورند. خداوند با آوردن واژه العلم يعني مصدر با لام از مردم مي خواهد تا در انتخاب كارگزار حكومتي و رهبر جامعه، كساني كه از مطلق علم برخوردار مي باشند استفاده شود. به اين معنا كه از علوم زمان خود برخوردار بوده و در تحليل برنامه ها و فهم موضوعات و مسايل جامعه كم نياورد. (بقره آيات 246 و 247) اين گونه است كه علم خاص حتي براي شرايط خاص نيز مطلوب بوده و مورد تاكيد و گزارش قرآن قرار گرفته تا اين مفهوم به خوبي جا افتد كه نقش علم در مديريت سياسي جامعه تا چه اندازه مهم و اساسي است. (يوسف آيه 55)

انتخاب اصلح و برتر

هرچند كه خصوصيات پيش گفته را نمي توان جز در معصوم (ع) يا تالي تلو ايشان و كساني كه دراين مرز و مقام حضور دارند يافت، با اين همه براي انتخاب هركسي در اين مقام مي بايست دقت كافي شود تا دست كم انساني بيشترين موارد از خصوصيات و ويژگي هاي پيش گفته را دارا باشد.
براين اساس هركسي كه بيش ترين و بهترين خصوصيات را دارا است مي بايست مورد انتخاب مردم قرار گيرد و به دور از هياهوي سياسي و نفوذ اشراف و صاحبان قدرت و مكنت، مردم بايد كساني را انتخاب كنند كه به بخش اعظم جامعه توجه داشته باشد.
برخي از صاحبان قدرت و اشراف جامعه همواره مي كوشند تا اشخاصي را درنظر گيرند كه بتوانند به خواسته هاي آنان توجه كرده و آنان را به مال و ثروت بيش تر و قدرت افزون تر برساند. اين گونه است كه در زمان انتخاب حضرت طالوت(ع) كساني از اهل قدرت و مكنت مي كوشيدند كسان ديگري را مطرح و معرفي كنند و با هياهو و جنجال تبليغاتي و بهره گيري از نفوذ اجتماعي تلاش مي كردند تا افكار سازي كرده و مردم را به سوي منتخب خويش سوق دهند. خداوند در آيات 246 و 247 سوره بقره اين موضوع را مورد توجه و تحليل قرار داده و توصيه هاي خاصي را ارايه مي دهد.
در حقيقت جابه جايي قدرت با بهره گيري از ابزارهاي مختلف حتي قدرت نرم و يا انقلاب نرم از ويژگي هايي است كه اشراف و صاحبان قدرت و نفوذ و مكنت درپيش مي گيرند كه تنها حضور مردم و هوشياري و بيداري آنان مي تواند جلوي اين حركت هاي خزنده و ضدمردمي را بگيرد. باشد با هوشياري و بيداري، كساني را برگزينيم كه بيش ترين نزديكي را به خصوصيات پيش گفته در آيات قرآن داشته باشد و مسئوليت دولت را به اهلش بسپاريم تا اين گونه از عنوان دولت جائر و طاغوت و باطل رهايي يابيم؛ زيرا تجربه تاريخي دولت در اسلام نشان داده است كه دولت هاي به ظاهر اسلامي و در حقيقت طاغوتي و باطل چگونه مردم را از مسير اصلي خارج مي سازند و به سوي بدبختي و شقاوت دنيا و آخرت سوق مي دهند.

مقالات مشابه

مبانی اخلاق سیاسی در اسلام

نام نشریهقبسات

نام نویسندهغلامرضا بهروزلک

ملاك‌هاي انتخاب درست از ديدگاه قرآن كريم

نام نویسندهحسین ابراهیم‌نژاد

اخلاق انتخاباتي از ديدگاه قرآن

نام نویسندهحسن کریمی

اخلاق تبليغاتي در انتخابات اخلاقي

نام نویسندهاحسان کریمی

اخلاق در قرآن

نام نشریهصباح

نام نویسندهمحمدرضا هفت تنانیان